زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
قـرار، از دل من مـیرود قـرارِ عـلی اگـر كـناره بـگـيری تو از كــنارِ علی بيا مَكن طـلبِ مرگ از خُـدای خودت كه هـسـت زنـدگیِ با تو انـتـظارِ عـلی فـقـط اشاره بـكن، تا بگـويـمـش بـرود مگركه نيست اجل تحتِ اخـتيارِ علی؟ به غـير تـلـخـی اين چـند مـاهـۀ آخِــر چه خوش گُذشت كنار تو روزگارِ علی مپوش چهره ز من كه به عشق ديدن توست اگر كه خانه نشيـنی شدهست كارِ علی مرا حلال كن ای نور، مثلِ سايه شدی وَ هرچه داشـتهای كـردهای نـثـارِ علی خزانْ حريفِ علیّات نبود اگر كه غلاف نـبـود عـلّـت قـتـلِ تو، ای بهــارِ عـلی همين كه دست تو افتـاد از نفس، ديدند به شكل اشك زمين ريخت برگ و بارِ علی به انتـقـام تو خـيزد وَ يا كه صبر كند؟ هـنوز مانـده دو دل تيغِ ذوالفـقـارِ علی غُـبـار رُوبـی از اين خـانـۀ غـم آلـوده به جُز تو كار كسی نيست خانهدارِ علی همين مـديـنه كه میگُفـت از فُـتـوحاتم شـدهست محـو تـماشـایِ انـكِـسارِ علی ركابِ قلبِ علی هم شكست از آن دم كه شكـست، پهـلويت اي دُرّ شاهوارِ علی به گـرمی نـفـس تو قـسم كه اين خـانه به محضِ رفتنِ تو میشود مـزارِ علی |